آنکه بداند و عمل کند و بیاموزد، در ملکوت اعظم بس بزرگ به شمار آید . [عیسی علیه السلام]

اصلاح طلبان متحد

 
 
وای اگر از پس امروز بود فردایی(چهارشنبه 87 اسفند 21 ساعت 11:48 عصر )

وای اگر ازپس امروزبود فردایی

 

احمد توکلی رئیس مرکزپژوهشهای مجلس در مقاله ( ازقانون شکنی دست بردارید) مندرج درسایت الف :

میلیاردها دلار بیش از حد مجاز قانون منابع ارزی تلف شد وآن همه آسیب از افزایس مصرف بنزین برمردم تحمیل شد اگر این دلارها درحساب ذخیره ارزی باقی می ماند درسال پردردسر هشتادو هشت به کارمان می آمد .

وی ادامه داد : به وزیر نفت درکمیسیون بودجه گفتم که کار غیرقانونی وزارت نفت درست مانند این است که شما دست درجیب کسی بکنید وبدون رضایت وی پولی بردارید ! شما که فردی خوش سابقه ومتدینی هستید حاضرید این کار را بکنید ؟ حالا دست درجیب هفتاد میلیون ایرانی کرده اید ودرقیامت ضامن همه تبعات فقدان این منابع هدر رفته درحساب ذخیره هستید . نمی دانم چه پاسخی خواهند داد . وای اگراز پس امروزبودفردایی .

 



 
دین سالاری وبنیادگرایی اسلامی(سه شنبه 87 اسفند 20 ساعت 12:7 صبح )

دین‌سالاری

دین‌سالاری (به انگلیسی: theocracy) به نوع خاصی از حکومت گفته می‌شود که در آن اصالت به قوانین دینی و فرد روحانی داده شده‌است، و نوعی حکومت است که در آن «خدا» مبنای سیاسی یک مملکت بوده و مملکت توسط نمایندگان «خدا» در رأس امور اداره می‌گردد.

بدین ترتیب مذهب غالب اصلی ترین تعیین‌کننده? خط و مشی اداره جامعه در نظام دین‌سالار است.

دین‌سالاری در تاریخ اسلام نیز به کرات ظاهر گردیده است. امروزه، از میان ??? عضو سازمان ملل متحد، ایران تنها کشوری است که بنا و اساس آن بر مبنای دین‌سالاری می باشد.

 

 

بنیادگرایی اسلامی

بُنیادگرایی اسلامی یا اصول‌گرایی اسلامی (به انگلیسی: Islamic fundamentalism) معنا و مفهوم بازگشتن به اصول و اعتقادات اصلی اسلامی را در بر دارد.



 
لائیسیته(سه شنبه 87 اسفند 20 ساعت 12:3 صبح )

لائیسیته

در زبان فرانسه و برخی دیگر از زبانهای رومی و ایتالیایی: "laticita" یا "laicismo" معادل سکولاریسم است و به مفهوم عدم دخالت دین در امور دولتی وسیاست و یا برعکس آن می‌باشد. اگر چه به نظر می‌رسد هیچ کلمه‌ای در زبان انگلیسی نتواند معنای واقعی کلمه "laïcité" را که از واژه یونانی ?????? می‌آید و به معنای سکولار است برساند، اما این کلمه با کلمات انگلیسی laity یا laymen به معنای عام مرتبط است و “laicity” شیوه نگارش انگلیسی اصطلاح فرانسوی لائیسیته است.

بین لائیسیته و سکولاریسم تفاوت وجود دارد؛ لائیسیته یک نظریه سیاسی است که طبق آن دین از سیاست جدا است و این نظریه با هدف افزایش آزادی های دینی ارائه شده است، درحالی که سکولاریسم با هدف زدودن ایمان از زندگی عمومی  مردم (نه زندگی خصوصی ) معرفی شده است، با این وجود گاهی اوقات اصطلاحات سکولاریسم و سکولاریته به معنای لائیسیته به کار می‌روند. فردی که به مکتب لائیسیته اعتقاد دارد را لائیک می‌گویند.

طرفداران مکتب لائیسیته بر این باورند که این اصطلاح به معنای رهایی از دین است و بنابراین فعالیت‌های دینی می‌بایست در چارچوب قانون همانند دیگر فعالیت‌ها صورت پذیرند وامری فراقانونی نیستند. دولت در برابر نظریات مذهبی هیچ گونه موضعی نمی‌گیرد و افراد مذهبی را همانند دیگر افراد جامعه می‌شناسد. منتقدان بویژه منتقدان نسخه ترکی لائیسیته و ممنوعیت حجاب در فرانسه استدلال می‌کنند که این ایدئولوژی ضد مذهب است ودرعمل از آزادی های دینی می‌کاهد

 



 
سیر تکوینی تحزب دربستر تاریخ(دوشنبه 87 اسفند 19 ساعت 11:55 عصر )

انسان فطرتا میل به جماعت دارد. درتمام طول تاریخ، با جوامع مختلف بشری آشنا می شویم وهیچ مقطعی ازتاریخِ انسان را نمی توان بدون جمعیت بودن آن جستجوکرد. طی مطالعات تاریخی ودیرین شناسیِ به عمل آمده، ازهمان اولین گروه انسانهای کشف شده یعنی کرومانیونها ونانترتالها بصورت جمعی می زیسته اند. حتی دراولین شکل گیریِ ساختارهای زیستی مابه شکل کمون اولیه که زندگی کاملااشتراکی بین اعضای گروه بوده پی میبریم  به این صورت که دیگردرجامعه طبقه ای وجودنداشته وهیچ ضعفی منجربه فقر       نمی گردید همه به اتفاق به شکاررفته وماحصل زحمت خودرا بین همه تقسیم میکردند حتی افرادمعلول. برای آنان جماعت یگانه عامل دفاع دربرابرخطرات بوده است البته بعد ازاینکه انسان ازحالت شکارگری به کشاورزی روی می آورد همین کمون به هسته های کوچکتری به نام خانواده وطایفه تقسیم می شود اما این خانواده ها دریک موقعیت جغرافیایی خاص درکناریکدیگرزندگی کرده وتشکیل روستاهارادادند که نطفه پیدایش تمدن میباشد . چراکه آنها برای حفظ زمین کشاورزی خودکه یگانه ممردرآمدآنها بودعلیه دشمنان احتمالی یا واقعی متحد شدند وهراتحادی ناگزیرازانتخاب یک شخص یا گروه جهت رهبری است. به دنبال شکل گیری این اتحاد میبایست ساختاری شکل پذیردتا درقالب آن به خواسته هایشان برسند که اولین وابتدایی ترین دولتها به وجود آمد که دردل آن دولت سپاهی جهت حفظ کیان خود تشکیل وجهت برآورده کردن مخارج سپاه ازشهروندان به فراخوردرآمدشان مالیات دریافت میشد وباتوجه به فطرت حریص انسان به مروربه شهرها وروستاهای اطراف حمله کرده وازاین افزایش درآمدناشی از کشورگشایی ، سپاهیان قوی تروقلمروهاوسیعترمیگردید. به این ترتیب امپراطوریها به وجود آمد که درنقاط روشن این امپراطوریها به مسائلی مانند اختراع خط جهت تسهیل امورواختراع پول جهت راحتی اخذمالیات ومبادلات عادی وبهره گیری از علوم مختلف وشناخته شده زمان مانند ریاضیات ونجوم جهت قدرت ارتش میتوان یاد کردودرنقاط تاریک این امپراطوریها میتوان به شکل گیری طبقات ولایه های اجتماعی وپیدایش طبقه فقیر وضعیف وزورگویی وخدای گونه خواندن قدرتمندان نام برد. البته این پیامدهای منفی نتایج بسیارگرانبها وارزنده ای را جهت تمدن بشری به ارمغان آورد،ازجمله شکل گیری فلسفه ، اخلاق وهنرکه این سه حوزه خودشامل مشتقات فراوانی بوده که هریک ازآنها به مثابه خشتی درساخت کاخ فرهنگ به کاررفته است.  فلسفه ،اخلاق وهنرهمیشه ازخاستگاهی به غیر از حاکمیت رشدونموکرده وانتشاریافته است نظرات ودستاوردهای اینان درطول تاریخ منجربه تعدیل فضای عمومی جامعه گردیده واین حرکت تا به امروزادامه یافته وتوانسته که فرهنگ سیاسی جوامع را دستخوش تحولات بنیادین نمایدواشکال مختلف حکومت مانند دموکراسی ومشروطه سلطنتی حاصل جهد وتلاش انسانهایی است که دراین راه حتی از جان خودگذشتند و این سیر تکوینی به سوی بهترزیستن امری توقف ناپذیر وهمچنان درحرکت است . متاسفانه هنوز دراقصی نقاط جهان حکومتهایی هستند که شکل کلاسیک خود را حفظ کرده و هرآنچه که می خواهند انجام میدهند که این مطلب از عدم آگاهی مردم سرچشمه میگیرد. آزادی یک امکان است نه یک واقعیت طبیعی وهرگز بدست نمی آید مگرباآگاهی. انسان ناآگاه همواره تابع هست ومی ماند درصورتیکه تبعیت نه انسانی است ونه شایسته انسان. هیچ جامعه ای به تعالی     نمی رسد مگر باروی آوردن به ارزشها واین امر درواقع یعنی انتخاب ارزشها واین انتخاب هرگزبدون آگاهی وخردممکن نیست. اگر نورآگاهی براندیشه انسان نتابد هرگز رفتارصحیح ازاونخواهیم دید با فقدان آگاهی درواقع با خلا آزادی وشعورفردی واجتماعی ودورشدن ازارزشها واخلاقیات رو به روخواهیم بود آگاهی  روندی است آموزشی که به انتقال هنجارها ورفتارهای پذیرفتنی ازنسلی به نسل دیگرکمک میکند .دراین فرایند افراد ضمن آشنا شدن با نظام، ازطریق کسب اظلاعات وتجربیات به وظایف ،مسئوولیتها ،حقوق ونقش خود درجامعه پی می برند که این امر کمک به رشدمشارکت مدنی مینمایددراین رابطه میزان شناخت مردم ازنظام سیاسی ونیزرابطه ی عاطفی آنها با حکومت درشکل گیری آگاهی سیاسی موثر است .مهمترین عواملی که درطول زندگی افراد به شکل گیری شخصیت سیاسی آنان کمک مینماید عبارتند از :1)خانواده  ?) نهادهای آموزش 3 ) نهادها ی مذهبی  4 ) گروه همسالان  5 ) حرفه ،طبقه وشان اجتماعی 6 ) رسانه های ارتباط جمعی 7 ) گروه های نفوذ 8 ) تماس مستقیم با ساختارحکومت .تمام مواردی که تا اینجا به عرض رسید درخصوص اثبات فطری بودن تحزب به سبب فطرت اجتماعی انسان وثانیا نقش مهمی که حزب میتوانددرروند مشارکت حداکثری جامعه درمدیریت سیاسی ایفانماید بوده است .                                                            بطورکلی نگرش هایی که مجاری وفرایندهای جامعه پذیری اولیه ایجاد می کنند از قبیل احساس اعتماد یا عدم اعتماد به دیگران، احساس اعتماد به نقس واستقلال فردی توقع ازدیگران وغیره بررفتارونگرش سیاسی موثرند .مجاری ثانویه ی جامعه پذیری مانند آموزش عمومی وسیاسی ،تعلقات حرفه ای وغیره ممکن است نگرش های ناشی ازفرایند جامعه پذیری اولیه را تقویت ویا باآن درتعارض باشد .دقیقا دراینجاست که وظیفه حزب به وضوح دیده میشود اما این وظیفه به مراتب دشوارتراز جمع کردن صاحب نظران مشترک العقیده میباشد یک حزب دارای فکر میباست نقش فانوس دریایی راجهت کشتی جامعه ایفانموده تا مانع برخوردآن کشتی با صخره های مقابل گردداما با تمام این تعاریف باید این اصل رابپذیریم که تغییرات امری سیال بوده وتغییرشکل حکومتها نیز ازاین قاعده مستثنی نیست همانطورکه خداونددرقرآن کریم سوره بقره آیه 141 میفرمایند (آن گروه پیشین همه رفتند هرچه کردند برای خود کردند وشما نیز هرچه کنید برای  خویش کنید  وشما مسئول کارآنان نخواهید بود )که این آیه شریفه دقیقا بیانگر فلسفه تاریخ وموتورحرکت تاریخ  است که همان آگاهی نسبت به چگونگی انسان شدن یا شناخت تغییراتی که انسان را ازغارنشین به انسان امروزی مبدل ساخته است پس   همواره اختلافات وجودداردوازتضارب این اختلافات بسیارمسائل جدید متولدمیشودتغییرات درماهیت حکومتها به موازات تغییرات درمیزان آگاهی وشخصیت سیاسی افرادجامعه به وجود خواهد آمد اما آیا هرتغییری صرفا به دلیل جدیدبودن قابل پذیرش است ؟ یا آن تغییری درست است که با فرهنگ وتاریخ جامعه سازگاری داشته باشد؟ به عنوان مثال درکشورهای پیشرفته جهان هیچ دوکشوری رانمی توان یافت که ساختارسیاسی مشابه یاتعریفی یکسان ازدموکراسی داشته باشند هرکدام به فراخور سبقه تاریخی وریشه فرهنگی خود بنای قانون وشکل حکومت خودرا گذاشته اند 

اما درکشورهای عقب مانده شیوه های مختلف حکومتی ودموکراسی وایدئولوژیهای وارداتی به میزان زیادی قابل مشاهده میباشد به عنوان مثال مانتیجه انتقال دموکراسی فرانسوی به کشورهای کنگو و رواندا  رادیدیم که چه فجایعی مانند جنگهای داخلی ونسل کشی طایفه ای وقحطی و... برای ملتشان به بارآورد درست است که این نوع دموکراسی درکامرون وتنها درکامرون جواب داده آن هم بصورت نسبی وتقریبی( درمقایسه با کنگووروآندا) اما نمی توان به این یک مورد اتکا کرد ویا نتیجه دموکراسی آمریکایی را درکشورهای آمریکای لاتین شاهدهستیم که منجربه کودتاهای پیاپی وانقلابات متعددگردیده وبه تبع آن عدم سامان یافتن اقتصادی واجتماعی آن کشورهاست . درقرن بیستم شاهد شکل گیری ایدئولوژی مارکسیسم –لنینیسم بودیم که البته اگرمارکس درآن مقطع درقیدحیات بود این ایدئولوژی به قدرت رسیده را میدید قطعا می گفت که من مارکس هستم ولی مارکسیست نیستم ! سیاست کمینترن (کمونیست اینترنشنال ) لنین دراوایل پیروزی انقلاب بلشویکی منجربه ارسال بسته های ایدئولوژی به کشورهای مختلف ازجمله کوبا، شیلی، مصر،یمن و.... گردید که شایددراین کشورها شاهد تنشهای اجتماعی نبودیم که دلیل بزرگ آن وجوددیکتاتوری پرولتاریابوداما شاهد رشدچشمگیری درجنبه های مختلف نیزدراین کشورها نبودیم. به غیرازکشورچین که باترویج ایدئولوژی مائوئیسم با انطباق این قاعده (مارکسیسم ) با فرهنگ خود (مائو با توجه به فرهنگ چین انقلاب کمونیستی را به واسطه کشاورزان میدانست نه کارگران )علاوه بر اداره کشوربزرگ خود روزبه روز پله های پیشرفت را طی کرد.

 همانطورکه ازمحتوای این مقاله استنباط می شودما به دنبال تایید یا رد هیچ مرام ومسلکی نیستیم بلکه قصدآن داریم به این نتیجه برسیم که چگونه می توان با استفاده ازتجربیات سایرملل وانطباق آن با فرهنگ خود راه درست حرکت به سمت آرمانهای عقیدتی وملی خودرا پیدا کنیم درست دراینجااهمیت وجود تشکیلات وساختارهای حزبی برهمگان مشخص ومحرزمی گردد احزاب به خودی خود فرا تر از یک نام نیستند بلکه این پرنسیب ومرام مشترک افراد مختلف است که آنها را علی رغم وجود اختلافات کثیر فرهنگی واقتصادی به سبب آن مرام واحد دور هم جمع می کند واجتماع همفکران را به وجود می آوردکه بر اساس موارد اخیرالذکرهراجتماع واتحادی نیاز به یک مرجع واحد جهت انجام ورسیدگی به اموررا دارد و این مهم است که باعث پی ریزی شالوده واساس حزب می گرددحزب محصولی وارداتی درهیچ جامعه ای نیست بلکه با مطالعه تاریخ شکل گیری این اجتماعات راخواهیم دید ازقبیل اجتماع هم کیشان هم شهریان ویا اجتماعات طایفه ای ولی بین این احزاب واحزاب امروزی تفاوتهایی است ازآن جمله وجود ساختاروتشکیلات و روحیه سمپاتی در احزاب امروزی نام برد حزب با توجه به روح ومرام خود برای همفکران خود ایجاد کشش نموده وآنان را زیر یک پرچم واحد جمع وسازماندهی می نماید وازهرنفر به فراخور قابلیتهایی که دارد جهت اعتلا وپیشرفت حزب استفاده می نماید در جوامع دموکرات که تکثر آرا وعقاید وجود دارد واحزاب مختلف درآن فعالیت می کنند هرحزب درحکم یک آلترناتیو جهت حزب حاکم(دولت ) است احزاب سیاسی بصورت فطری همواره میل به قدرت دارند وتمام برنامه ریزی وروند حرکتی آن جهت به قدرت رسیدن وپیاده کردن نظرات خود درسطح ملی وبین المللی میباشد ازاینروجهت رسیدن به این امر درمقام منتقد دولت برآمده واز رفتارهای غیر قانونی دولت درچارچوب قانون انتقادکرده وبا تنویر افکارعمومی واستفاده از ابزارهایی که دراختیاردارد به نقددولت می پردازد ودولت هم چون نیازبه رای مردم دارد پس سعی میکند که جای خودرا به حزب دیگرندهد اما جامعه بدون حزب یعنی انحصارقدرت یعنی دولت هرکاری دوست داشت وتوانست حتی بدون رضایت اکثریت انجام دهد ونه کسی آگاه میشود ونه اگرآگاه شد توان احقاق حق خودرا داردپس  نفع اکثریت جامعه دراین چرخه نهفته است .البته وجود احزاب زمانی مثمرثمرخواهدبود که بقیه شرایط نیز مهیا باشد

1-اصل تفکیک قوا

بدین صورت که هر یک ازقوا با توجه به سازوکارهای صحیح وازطریق انتخابات مردمی شکل بگیرد و این قوا هیچ ارتباطی چه آشکارا وچه توسط قوانین غلط با یکدیگرنداشته باشند ممکن است قوا به ظاهر منفک ازیکدیگرباشند اما نهایتا به  یک جریان فکری وابسته بوده وبه دلیل این که درقدرت میل به انحصار نهفته است،  اجازه بازی به هرصورت ممکن چه ازطریق لغو آزادی در انتخاب شدن وچه ازطریق لغو آزادی درانتخاب کردن به سایر نگرشها داده نمیشود که دراین  حالت شاید به ظاهراحزاب مختلفی درجامعه وجود داشته باشند ولی تا آنجا آزادند که همسوبا تفکرغالب حرکت کنند وبه محض کوچکترین انتقادی  درخطر حذف شدن قرارخواهند گرفت  وجود احزاب دراین نوع جوامع نه تنها کمکی نخواهد کرد بلکه منجر به احساس سرخوردگی اجتماعی خواهد شد وعدم مشارکت سیاسی مردم رادرپی خواهد داست  این گونه رفتارسیاسی طیف گسترده ای ازاقدامات سیاسی ازاعتراض های شبه انقلابی مانند عدم همکاری با دولت وسخنرانی مخالفت آمیزگرفته تا مبارزه ی مسلحانه را دربرمیگیرد.رفتارجامعه درقبال این گونه نظام سیاسی را میتوان به سه بخش کلی تقسیم نمود :1) مقابله جویی وانقلابی گری ? ) انزواگرایی  3 ) همکاری واتحاد.

2-وجود رسانه های ارتباط جمعی  خصوصی به  موازات  با رسانه های دولتی

رادیووتلویزیون به سبب جذابیت و دردسترس بودن و اقتصادی بودن و قابلیت اینکه در زمانی واحد افراد مختلفی را درهرمکان تحت پوشش قرار میدهد،همواره ازمخاطبین بی شماری برخورداربوده وبه عنوان یک اهرم قدرتمند جهت تبلیغ آرا وعقاید دولتها واحزاب مختلف ایفای نقش میکند. بعنوان مثال یکی ازدلایل رشد سریع وچشمگیرحزب نازی درآلمان، اختراع تلویزیون وفراوانی آن بوده است .که حزب نازی با ظرافتهای تبلیغاتی ،که توسط متخصصین این رشته ،تنظیم و جهت مردم به نمایش درمی آمد جایی را برای فکرکردن مردم باقی نمی گذاشت وآنان اصلانمی توانستند آلمان بدون هیتلروحزب نازی را حتی تصورکنند ومی پنداشتند که همه خوبیها دراین حزب خلاصه شده است (البته به غیر از قشر اندک روشنفکر)

حال اگر دریک کشورانحصاررسانه های ارتباط جمعی دردست یک جریان فکری باشد طبیعی است که احزاب دیگر هرچقدرسعی وتلاش کنند باز نمی توانند با نشریه وروزنامه به تبلیغ فکرخودبپردازد.

3-آزادی مطبوعات

آزادی مانند هوای تازه جهت یک اتاق کوچک بوده واصلا منطقی به نظرنمی آید که به خاطر ورود چند حشره موذی خود را ازنعمت هوای تازه محروم کنیم بلکه با ایجاد سد جهت حشرات وگشایش راه جهت هوا میتوانیم اززندگی درآن اتاق لذت ببریم درست است که به سبب آزادی لااقل درمقوله مطبوعات با انتشار مطالب ناخوشایندی روبه روخواهیم شد اما همین آزادی ونشر عقاید جدید ومستندات از وقوع بسیاری ازناهنجاریها جلوگیری کرده پس قوه مقننه مستقل می بایست با تصویب قوانین صحیح ، راه را جهت آزادی مطبوعات درجامعه خود بازنموده وهمینطوربا تصویب قوانین منطقی بازدارنده از بروز موارد نامطلوب ونا متناسب با فرهنگ مردم درمطبوعات آزادجلوگیری وراه را برای پیشرفت وپویایی جامعه باز گذارد.

4-سیستم تامین منابع مالی جهت احزاب

احزاب می بایست از طریق راهکارهای مختلف ومتناسب با حال و روزاقتصادی جامعه مبادرت به پایه ریزی سامانه ای نمایند که ازطریق جمع آوری اعانه طرفداران ومعتقدین به حزب به حیات وفعالیت خود ادامه دهد .اگراحزاب صرفا چشم به کمکهای دولتی داشته باشند قطعا یا ازترس محرومیت مالی دولت را به عرصه نقد نمی کشاندویا اگرشهامت این کاررا داشته باشددرشرایط اختلاف با دولت یا دچار مشکل خواهند شد ویا مجورند نهایتا به دولت دربرابر اعمال غلطش تمکین نمایند. دراین حالت احزاب وامداردولت بوده واز بیم تحدید منابع مالی ناچار به مدارا هستند که این حالت درواقع نقض غرض از ایجاد احزاب بوده وثمری جز بی اعتمادی ودلسردی مردم ازمشارکت سیاسی درپی نخواهد داشت .







بازدیدهای امروز: 1  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 6530  بازدید


» ?پیوندهای روزانه «
» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «